یادداشت های یه دختر تنبل

دوست دارم یه شب راحت بخوابم.دوست دارم شب که سرمو میذارم بدون اینکه افکار منفی بیان روح و روانمو داغون کنن تا صبح بیدار نمونم. دوست دارم بدون اینکه نصفه شب با کلی خاطرات بد و عذاب وجدان بیدار بشم و دیگه نتونم خوابمو ادامه بدم بخوابم. دوست دارم حتی وقتی با کلی زحمت خوابم میبره افکار مزخرف و عقده ها کیفیت خوابمو پایین نیارن. دوست دارم حداقل بعدازظهرها چرت نیم ساعته داشته باشم نه اینکه ساعتها روی تخت از این شونه به اون شونه غلت بزنم و وقتمو هدر بدم.

امشب برای صدمین بار مادرشوهر لابه لای حرفاش گفت که زودتر بچه دار بشین.( آقا هرکی صلاح خودش و بهتر میدونه تو چیکار داری به بچه دار شدن ما. تازه من حتی اگه بخوامم پسر گلت نمیخواد!) البته میدونستم یکی از علت های اصرارش حرف دراوردن فامیلهای گرامی شونه!! ولی با یه جمله اش منو به فکر فرو برد. به همسر گفت خانمت که بیکاره یه بچه تو دامنش بذار سرش گرم باشه.! (حالا ببین ها! خوبه سر این کرونای لعنتی شغلم و از دست دادم.